چند دیالوگ ماندگار از فیلم حاجی واشنگتن علی حاتمی
فکر و ذکرمان شد کسب آبرو. چه آبرویی ؟
مملکت رو تعطیل کنید. دارلایتام دایر کنید درست تره .
مردم نان شب ندارند، شراب از فرانسه می آید.
قحطی است، دوا نیست، مرض بیداد می کند، نفوس حق النفس می دهند.
باران رحمت از دولتی سر قبله عالم است و سیل و زلزله از معصیت مردم.
میر غضب بیشتر داریم تا سلمانی. سر بریدن از ختنه سهل تر .
ریخت مردم از آدمیزاد برگشته. سالک بر پیشانی همه مهر نکبت زده.
چشم ها خمار از تراخم است.
چهره ها تکیده از تریاک.
خلق خدا به چه روز افتادند از تدبیر ما؛ دلال، فاحشه، لوطی، لـله، قاپ باز، کف زن، رمال، معرکه گیر، گدایی که خودش شغلی است.
ملیجک در گلدان نقره می شاشد.
چه انتطاری از این دودمان با آن سرسلسله آخته ؟
حقیقتا ما تمدنی کهن داریم یا کهنه!
***
آئین چراغ خاموشی نیست، قربانی خوف مرگ ندارد، مقدر است. بیهوده پروار شدی، كمتر چریده بودی بیشتر میماندی، چه پاكیزه است كفنت، این پوستین سفید حنابسته، قربانی، عید قربان مبارك، دلم سخت گرفته، دریغ از یك گوش مطمئن، به تو اعتماد میكنم همصحبت. چون مجلس، مجلس قربانی است و پایان سخن وقت ذبح تو، چه شبیه چشمهای تو به چشمهای دخترم، مهرالنساء، ذبح تو سخته برای من
***
دیلماج من و خدا نباش، خدا به هر سری داناست ...
از بخت ما یک جاسوس نیست این همه جانثاری را به عرض برساند
مملکت رو تعطیل کنید. دارلایتام دایر کنید درست تره .
مردم نان شب ندارند، شراب از فرانسه می آید.
قحطی است، دوا نیست، مرض بیداد می کند، نفوس حق النفس می دهند.
باران رحمت از دولتی سر قبله عالم است و سیل و زلزله از معصیت مردم.
میر غضب بیشتر داریم تا سلمانی. سر بریدن از ختنه سهل تر .
ریخت مردم از آدمیزاد برگشته. سالک بر پیشانی همه مهر نکبت زده.
چشم ها خمار از تراخم است.
چهره ها تکیده از تریاک.
خلق خدا به چه روز افتادند از تدبیر ما؛ دلال، فاحشه، لوطی، لـله، قاپ باز، کف زن، رمال، معرکه گیر، گدایی که خودش شغلی است.
ملیجک در گلدان نقره می شاشد.
چه انتطاری از این دودمان با آن سرسلسله آخته ؟
حقیقتا ما تمدنی کهن داریم یا کهنه!
***
آئین چراغ خاموشی نیست، قربانی خوف مرگ ندارد، مقدر است. بیهوده پروار شدی، كمتر چریده بودی بیشتر میماندی، چه پاكیزه است كفنت، این پوستین سفید حنابسته، قربانی، عید قربان مبارك، دلم سخت گرفته، دریغ از یك گوش مطمئن، به تو اعتماد میكنم همصحبت. چون مجلس، مجلس قربانی است و پایان سخن وقت ذبح تو، چه شبیه چشمهای تو به چشمهای دخترم، مهرالنساء، ذبح تو سخته برای من
***
دیلماج من و خدا نباش، خدا به هر سری داناست ...
از بخت ما یک جاسوس نیست این همه جانثاری را به عرض برساند
+ نوشته شده در شنبه هفدهم دی ۱۳۹۰ ساعت 18:7 توسط احسان
|